تارانتینوی نفرت انگیز

یادداشتی کوتاه بر فیلم "هشت نفرت انگیز/The Hateful Eight" آخرین اثر کوئنتین تارانتینو و دنیایش

فیلمسازان بر چند دسته اند. یک دسته آنها تکنیک دارند و فرم ندارند - دسته دیگر فرم دارند و جهانی که ...
آثار دسته اول اساسا منتقد را وادار کرده تا فیلم را بر اساس قواعد سینمایی، نقد و ارزیابی کنند؛ اما دسته دوم که جهانی دارند و فرمی متناسب جهانشان، چاره ای برای منتقد ناراضی نمی گذارند که صرفا فیلم را از دریچه سلیقه خود رد کنند و ابراز نارضایتی شان را از دریچه نگاه فردیشان به دنیای پیرامون توضیح دهند. 
بر همین اساس معتقدم فیلم "هشت نفرت انگیز" تارانتینو بهترین کارگردانی اوست اما همچنان فیلمهایش نچسب و دوست نداشتنی ست. به دلیل اختلاف دیدگاه و سلیفه من با فیلمساز و تفاوت نگاهمان به دنیا...هیچ ضعف تکنیکی و فرمی با استدلال پدر و مادرداری هم نمی توان برای اینگونه آثار دست و پا کرد و تنها باید در یک کلام گفت : این نوع از سینما با مذاق من خوش نمی اید و بس.
این فیتیشیزم خون و لذت ناشی از خونریزی شخصیت های فیلم تارانتینو حداقل برای من یکی قابل باور نیست. خونریزی و کشتن برای آدم های فیلمهای این فیلمساز مانند شلیک به ظرف آب آلبالو می ماند تا عمل کشتن. به واکنش قاتل و شاهدان قتل در فیلمهای تارانتینو که نگاه میکنم انگار همه چیز تصنعی است و گویی شخصیت ها می دانند که مشغول بازی در فیلم هستند و وافعیت ندارند -هیچ جسی ندارند و به همین دلیل هم هیچ حسی برنمیتابند
این فیلم برای من دوست داشتنی نیست در عین حال که میدانم تمامی جوانب فیلمسازی، از دکوپاژ تا میزانسن و بازی کاملا درست و کارشده اند. این دنیا و این نوع سینما مریض است و برای من تنها جاذبه آن کمدی سادیسمی اش است که تا انتها می نشاند. 
با این حال "هشت نفرت انگیز" را از لحاظ کارگردانی بهترین کار تارانتینو میدانم و از لحاظ فیلم یکی از بدهای، بدترین هایش!

 

یک یادداشت کوتاه درباره فیلم "پریدن از ارتفاع کم"

پریدن از ارتفاع کم (حامد رجبی) با بازی "نگار جواهریان" و "رامبد جوان"

تنها کافیست نگاهی به نقد فیلم های بد و خنثی و پرمدعای گروه هنر و تجربه انداخته تا به عمق فاجعه سینمای ایران پی برده واز همه بدتر از خطر به وجود آمدن طیفی از به ظاهر مخاطبان سینمایی که به هیچ عنوان مسئله سینما را نداشته اند و فیلم را با همان مدیوم های فلسفه، کتاب یا کلاس درس می انگارند روبرو شد. 

فیلمسازانی که در حیطه تخصصی خودشان به طور مثال روانشناسی و جامعه شناختی چیزی در چنته نداشته اند، این عقده فرونشسته خویش را در سینما دنبال می کنند و فیلمهای خزئبل از جنس "پریدن از ارتفاع کم" می سازند. 

این چه نگاه احمقانه ای به پدیده فیزیکالی مانند سینما است ؟ مگر می شود از دل یک خبر ژورنالیستی تفکرات فرویدی و هاکس را به زور در دل درام چپانید. در سینما که یک مدیوم عینی است نه خودآگاهی، زن را نماد هیچ چیزی نمیتوان دانست غیر از زن و مرد را نماد هیچ چیز نمیتوان دانست غیر از مرد. خدا هدایت کند این نمادپردازان بی نماد را ...