سینمای کوچک و خنثی و بی مخاطب

انتخاب های یکسال سینمای ایران 

یکسال از سال های دهه 90 

آنقدر سینمای ایران کوچک شده که باید تا اندکی سال های بعد مجلس عزایش را ترتیب دهیم . سینما کوچک شده و مسئولان ارشاد؛ حوزه هنری؛ دخالت های غیر سینمایی و سیاست های دولتی اعم از رئیس جمهور و وزیر باعث و بانی کوچک شدنش هستند . سینمای ایران مانند فیلم بنجامین باتن از 70 سالگی به 10 سالگی رسیده و دغدغه های کودک ده ساله را به دوش می کشد . فیلمهای بی مسئله ای که برای فیلمساز نیستند و فلان وزیر و رئیس آن را میخواهد مخاطب را پس میزند و حال و روز سینما را به اینجا می رساند که از 52 فیلم اکران شده فقط 4 فیلم فروش بالایی را داشتند که بطور میانگین بافی فیلمها حتی خرج از جیب دولت رفته خودش را هم در نیاورده است ! . سینمای ایران در این هشت سال ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد به تنهایی به سینمای خنثی - بی دغدغه و مسئله - شکم سیر - انتلکت باز - پر حاشیه - کوچک رسیده است و مانند مملکت داری اش ! به سینما هم گوشه چشمی داشته است ! 

سینمای کوچک ما امسال به لطف صدقه سری ها و نظر بازی های دولتمردان و مجلس و روحانیون و امامان جمعه توانست به سینمای خنثی که مدنظرشان بوده برسد .  

فیلمهای اکران شده : 

کلاه قرمزی و بچه ننه - گشت ارشاد - خوابم می آد - من مادر هستم - قلاده های طلا - نارنجی پوش - بی خود و بی جهت - انتهای خیابان هشتم - تو و من - ضد گلوله - اختاپوس - زندگی خصوصی آقا و خانم میم - آزمایشگاه - یکی میخواد باهات حرف بزنه - خصوصی - دزدان خیابان جردن - من همسرش هستم - بی خداحافظی - چک - یه عاشقانه ساده - همه چی آرومه - روزهای زندگی - شور شیرین - فیتیله و ماه پیشونی - بغض - پله آخر - پذیرایی ساده - بوسیدن روی ماه - یک فراری از بگبو - من و زیبا - پس کوچه های شمرون - آینه های روبرو - پنهان - خنده در باران - آدم آهنی - شبکه - چگونه میلیارد شدم - دوباره با هم - گیرنده - کریستال - قفس طلایی - میگرن - سلام بر فرشتگان - بدون اجازه - کیمیا و خاک - آخرین سرقت - یک سطر واقغیت - راه بهشت - همبازی - نامزد آمریکایی من - اینجا آخر دنیا - پیمان - ذوستی از جنس آتش - سیب و سلما 

فیلمهای دیده شده : 

کلاه قرمزی و بچه ننه - گشت ارشاد - خوابم می آد - من مادر هستم - قلاده های طلا - نارنجی پوش  - انتهای خیابان هشتم  - خصوصی  - بی خداحافظی - چک - همه چی آرومه - بغض - یک فراری از بگبو  - آینه های روبرو - چگونه میلیارد شدم 

فیلمهای دیده نشده : 

بی خود و بی جهت - تو و من - ضد گلوله - اختاپوس - زندگی خصوصی آقا و خانم میم - آزمایشگاه - یکی میخواد باهات حرف بزنه - دزدان خیابان جردن - من همسرش هستم - یه عاشقانه ساده - روزهای زندگی - شور شیرین - فیتیله و ماه پیشونی - پله آخر - پذیرایی ساده - بوسیدن روی ماه - من و زیبا - پس کوچه های شمرون - پنهان - خنده در باران - آدم آهنی - شبکه - دوباره با هم - گیرنده - کریستال - قفس طلایی - میگرن - سلام بر فرشتگان - بدون اجازه - کیمیا و خاک - آخرین سرقت - یک سطر واقغیت - راه بهشت - همبازی - نامزد آمریکایی من - اینجا آخر دنیا - پیمان - ذوستی از جنس آتش - سیب و سلما 

بهترین فیلم ها : من مادر هستم

نامزدها : خوابم میاد - آینه های روبرو

بدترین فیلم ها :  نارنجی پوش

نامزدها : کلاه قرمزی و بچه ننه - انتهای خیابان هشتم 

توضیح : فیلمهای زیادی که از کمدی مبتذل سود می بردند می توانستند در این بخش باشند اما به نظرم آن ها اصلا مورد ارزیابی قرار نگیرند بهتر است . قابل دیدن نیستند و من هم به صورت اتفاقی در اتوبوس ها و خانه های اطرافیان آن فیلمها را دیدم !

بهترین کارگردانی ها : فریدون جیرانی (من مادر هستم)

نامزدها : رضا عطاران (خوابم میاد)

بدترین کارگردانی ها : داریوش مهرجویی (نارنجی پوش)

نامزدها : علیرضا امینی (انتهای خیابان هشتم) - ایرج طهماسب (کلاه قرمزی و بچه ننه)

بهترین فیلمنامه ها : رضا عطاران (خوابم میاد)

نامزدها : فریدون جیرانی (من مادر هستم) - نگار آذربایجانی (آینه های روبرو)

بدترین فیلمنامه ها : داربوش مهرجویی (نارنجی پوش)

نامزدها : ایرج طهماسب (کلاه قرمزی و بچه ننه) 

بهترین بازیگران مرد : فرهاد اصلانی (من مادر هستم)  

نامزدها : رضا عطاران (خوابم میاد) - حمید فرخ نژاد (گشت ارشاد) 

بدترین بازیگران مرد : حامد بهداد (نارنجی پوش) 

نامزدها : نداریم !

بهترین بازیگران زن : غزل شاکری (آینه های روبرو)

نامزدها : باران کوثری (من مادر هستم) - پگاه آهنگرانی (بی خداحافظی) - هانیه توسلی (خصوصی)  

بدترین بازیگران زن : سحر قریشی (همه چی آرومه)

نامزدها : نداریم !

بهترین شخصیت های داستانی : رضا عطاران در (خوابم می آد) 

بدترین شخصیت های داستانی : حامد بهداد (نارنجی پوش)

فیلمی که از دیدنش پشیمان شدم : انتهای خیابان هشتم

فیلمی که برایش لحظه شماری میکردم : بی خداحافظی

فیلمی که انتظارم را برآورده نکرد : انتهای خیابان هشتم

فیلمی که بالاتر از حد تصوراتم بود : من مادر هستم

بازیگری که بهتر است بیشتر به فکر خودش باشد : حامد بهداد 

فیلمسازی که دیگر به کارهایش هیچ اشتیاقی ندارم : داریوش مهرجویی 

دروغگو در سینما رسوا می شود

نگاهی به فیلم argo  

نگاه نفرت انگیز آمریکایی ها به ایران 

هنر سینما دست خالفش را در هر شرایطی رو می کند و در کل ابژه بازی میکند به همین علت در سینما دروغگو رسوا می شود و سینما پیروز . آرگو شروع جذاب و ضد آمریکایی را انتخاب کرده است و آن هم از برنامه و سیاست هالیوود سرچشمه گرفته است . هالیوود همواره سیاست یکی به نعل بزن صد تا به میخ و یا یک سوزن به خود بزن ده تا جوالدوز به دیگران را الگوی فیلمسازی قرار داده است . در ابتدای فیلم با پیش کشیدن داستان مصدق و دخالت دولت آمریکا در مسائل داخلی ایران و روی کار آمدن محمدرضا پهلوی (شاه) از طرف آمریکاییان از زبان فیلمساز یک سوزن به دولتش و آمریکا زده و در ادامه هزاران بد و بیراه را نصیب ایران می کند که نشان نفرت - عقده - کینه آنها نسبت به دولت و ملت ایران است . انها در سریالهایشان از جمله 24 هم این روند را انتخاب می کردند . رئیس جمهور خودشان را تروریست می خواندند تا مخاطب را به بی طرف بودن خودشان سوق دهند و از آن طرف سه فصل از سریال را به تروریست بودن مسلمانان و قرآن اختصاص میدادند تا از شیوه یکی به نعل صد تا به میخ سود برده باشند (الحق موفق هم بوده اند) اما در آرگو با اینکه از این شیوه استفاده کرده اند به علت دروعگویی موفق نشده اند . فیلمساز در فرم هم کار قابل دفاعی انجام نداده است .  

ایرانیان همواره ثابت کرده اند که مشکلشان با دولت و سیاستهای آمریکاست و مردمانشان را دوست دارند اما آمریکاییان ثابت کرده اند که مشکلاتشان با ایران از کینه و انتقام جویی نشات گرفته و دعوایشان با مردم ایران است . آنها خوب میدانند که ملت ایران بود که لانه جاسوسی را تسخیر کرد نه دولت و سیاست ؛ مردم ایران باهوش و سیاست باز بودند ! . آرگو برای غیر ایرانی و برای مردمانی که واقعیت را نمی دانند جذاب است و سرگرم کننده اما چه سود که دروغگو فیلمش غیر واقعی می شود و لو می رود . دروغگو همیشه رسواست و ماه هم پشت ابر نمی ماند . 

آرگو با تسخیر لانه جاسوسی آغاز شده و با فرار 6 نفر از کارکنان سفارت وپناه بردنشان به خانه سفیر کانادا درام را شکل داده و در ادامه ماموری از cia به بهانه فیلمسازی وارد خاک ایران می شود ! و خیلی جالب است که در طول 35 سال انقلاب اسلامی هیچ گروه فیلمسازی از کشورهای مختلف در ایران به علت کمبود تکنولوژی - شرایط قومی - شرایط دینی و مذهبی به فکر فیلمسازی در این خاک نیافتاده اند که آن مامور به ظاهر باهوش ساده لوحانه و احمقانه در آن شرایط خفقان و بگیر و ببندی که خود این فیلم از ایران به تصویر می کشد اجازه ساخت یک فیلم علمی و تخیلی پرهزینه را در خاک ایران می گیرد ! . این موارد نشان می دهد که فیلمساز هیچ شناختی از ایران ندارد بلکه به خود زحمت شناختنش را هم نداده است . فیلمسازی در ایران ؟ بن افلک و سازندگان این فیلم با مخاطبانشان شوخی می کنند ؟! 

خفقان - خشونت - تصاویر چرک و سیاه چهره ایست که از ایران به جهان شناسانده شده و به عقیده من این فیلم در این زمینه موفق نبوده است . تمام اتفاقات غیر واقعی و دروغ هستند و در سینما دروغگو همیشه لو می رود (دیر و زود دارد سوخت و سوز ندارد) زمان دروغ و راست بودن را از هم تفکیک می کند . آرگو نشان دهنده خشم دولت آمریکا از ایران است ؛ نشانه ترس ؛ زخمی بودن ؛ عصبانی ؛ عقده ؛ ناراحتی سیاستمداران آمریکا از ایران است (چه خوب که قطب اول قدرت جهان از ایران ناراحت است و توانایی دفاع از خود را ندارد که مجبور می شود دست به ساخت فیلمی در این حد کذایی بزند)  

مامور سی آی ای پا را که در فرودگاه مهر آباد می گذراد اینسرتی از آرم سپاه پاسداران - بسیجیان با ریش های بسیار بلند و چهره های خشن با اسلحه در جای جای فرودگاه (مانند کشورهای آمریکای جنوبی) - زنانی بدون روسری (آن هم در اوایل انقلاب!) - زنی در اعتراض به کارکنان فرودگاه با دیالوگ "این مملکت مگه قانون نداره" - گریه دختر بچه آن هم به صورت کاملا معصومانه - پرچم ایران بدون الله ! - بسیجیان با اسلحه در کامیون (شاید به میدان جنگ می روند !) - به دار آویختن انسانها با بولدوزر در ملاء عام و ... 

آمریکاییان بی حجاب در بازار تهران در اوایل انقلاب ! - هواپیما از خاک ایران بلند شده و هنوز از کشور خارج نشده را نمی توانند برگردانند ؟ نگاهی به شدت سطحی و تخیلی به ایران از طرف فیلمساز کاملا مشهود به نظر می رسد و اسکارش هم تخیلی تر از خود فیلم ! 

در سکانسی کارکنان سفارت در دیالوگی از سوزاندن مردم در شهر خبر می دهد و اشاره اش به روزنامه است که حرفش مستند شود آن روزنامه کیهان است و ما هم که فارسی مان خوب است ! هر چه روزنامه را بالا و پایین کردیم خبری از سوزاندن و کشتن و اعدام نخواندیم . بن افلک اسکار و شهرت را نشانه رفت و به آن هم رسید ولی به سینما و هنر نرسید . حتی کار رسانه ای هم انجام نداده است بلکه دروغ و تخیل را در هم آمیخت و خزئبلی در حد فیلمنامه جعلی آرگو (درون فیلم) منتشر کرده است . 

جالب اینجاست که فیلمی که قرار است در ایران ساخته شود با زنانی با پوشش نامناسب هستند که بسیجی ها با دیدن پوسترش تعجب هم نکرده اند . آرگو آن قدر ضعیف و ناتوان است که باید برای آن اعصابی کنار بگذارید .