نقدی بر فیلم اینترستالر
ارزش : نیم ستاره نمره : 2.0/10
این نقد را در سایت سینماکات بخوانید
Interstellar یا (در میان ستارگان) در فرم، زیاد هم اهل ستارگان و زیست در میانشان نیست . به قول سینمایی ها در فضاسازی لااقل از نمونه های قبلی مانند "جاذبه" و یا از همه مهمتر "اودیسه" کوبریک باورپذیر نیست . کریستوفر نولان هیچ تلاشی برای ساخت فضا نمیکند . فضا لوکیشن نیست بلکه زیست کاراکترها در یک اتمسفر سرد یا گرم و از همه مهم تر القای آن به تماشاگر است .
وقتی زمین در معرض نابودیست و قرار است به این بهانه ماجراجویی علمی از دل یک کرم چاله که موضوعی کاملا تئوریک و نه پدیداریست صورت گیرد؛ یک فیلمنامه نوبس خوب به چرایی و جکونگی به اینجا رسیدن زمین را ایده اولیه و مرکزی خود قرار میدهد . اما در این فیلم زمین یک مکان غریب و ناشناخته است تا سیارات دیگر ! . گویی فیلمسازش بیشتر در آسمان سیر کرده تار در زمین . حتی وقتی موشک پرتاب میشود و فضاسازی آسمان را هم میبینیم باز به مشکل میخوریم و متوجه میشویم که فیلمساز آنقدر سر در کتاب و زیست فردی و اتاقی خود بوده که تخبلاتش از زمین و اسمان را بازسازی کرده و نه حقیقت آن را ...
اینستالر به گمان نگارنده یک فیلم ناقص به تمام معناست . در زمینه سفر در زمان گنگ و گیج کننده است . کرم چاله و سیارات درون فیلم معنایی ندارند بلکه در ذهن مخاطب - مطالعاتش در باب نظریات انیشتین و دیده هایش از فیلمهای فضایی بسته به هر فرد معناسازی میشود .
در عشق و عاطفه و حس هم مانند تمامی آثار نولان با اثری ناقص روبرو هستیم . از هرکس که فیلم را دیده بپرسید که فیلم چطور بود یک سکانسش را به عنوان سینما به یاد می آورد و مابقی اش را سخت و گنگ و کتابی عنوان می کند . سکانس معروف گدر زمان در زمین و پدری که دخترش را هم سن خود در صفحه مانیتور در سیاره ای دیگر میبیند و به پهنای صورت اشک میریزد . حتی در همین سکانس هم خبری از تکامل نیست . نولان عادت دارد همه چیز را نصفه و نیمه رها کند؛ به خصوص در فیلم آخرش که کلکسیونی از موضوعات و ایده های ناقض و روی هواست .
وقتی فضا باورپذیر نیست در خلال آن همه چیز تخیلی میشود تا علمی . در آنصورت جاذبه، خواب مصتوعی فضانوردان، سفینه، سیاره یخی و آبی، کرم چاله و زمین و سفر در زمان باورپذیر نخواهد بود . تخیل در باب سیارات دیگر سینما نمیسازد بلکه زیست کاراکتر در دل یک فضا چه تخیلی و چه حقیقی سینماست . درام را شخصیت و تخولش میسازد به شرط آنکه در دل فضا زیست کنند نه یک فضای تخیلی صرف بلکه تخیل برخواست از زندگی ... خواب مصتوعی در دل یک دستگاه وجود خارجی ندارد وقتی امکان حضور و باورمندی را مهیا میسازد که اکسسوار نباشد و به عنوان یک شخصیت پرداخته شود و همینطور سیارات دیگر .
آنجه در این مقال میگنجد این است که Interstellar فیلمی بد و گنگ که به نسبت به آثار نولان بیشتر سینمایی است تا علمی اما باز هم به تکامل نرسیده و نابلد ... بزرگترین مشکل آن که به فیلمسازش برمیگردد نابلدی در ساختن فضاست که فیلم "چاذبه" آلفونسو کوارون در آن موفق است . نولان باید بداند که تا فضا ساخته نشود هیچ ایده و پدیده ای در آن درنمی آید، وسلام
